نقش مدیریت دانایی در ارتقای نوآوری نسل جدید تحقیق و توسعه
نویسنده: دکتر محمد فتحیان، لیلا بیگ، عاطفه قوامی فر
مقدمه
سازمانهای امروزی به منظور دستیابی و حفظ مزایای رقابتیشان پی در پی در تلاشند شایستگیهای کلیدی و بنیادی خود را ارتقا دهند. این چنین تلاشی به صورت اجتناب ناپذیر، بخشهای صنعتی را وادار ساخته تا دوره حیات محصولات خود را کوتاه نمایند. این رویه سبب شده، صنایع با توجه به تغییرات سریع و عدم اطمینان ذاتی محیط از یک سو و تقاضای روزافزون از سوی دیگر، با توسعه مداوم قابلیتهای واحد تحقیق و توسعه از طریق افزایش خلاقیتها و ایجاد نوآوری، رابطه ای تنگاتنگ بر قرار نمایند. ماهیت ارزشمند و اثربخش تحقیق و توسعه در سازمانها، بسیاری از محققان را بر آن داشته تا مدیریت دانایی را به عنوان عاملی کلیدی جهت باروری و ظهور خلاقیت در سازمانهای تحقیق و توسعه و در نتیجه شکوفایی و حیات سازمان بدانند. هدف نهایی سازمانهای مدیریت دانایی و تحقیق و توسعه، تسهیل در تولید محصولات جدید از طریق ایجاد دانش است. در حالی که اهمیت مدیریت دانایی به وضوح مشخص شده، لیکن لازم است مدل جامعی از عوامل مختلف مرتبط با فعالیتهای تحقیق و توسعه ارائه شود. از این رو به منظور پیاده سازی موفقیتآمیز مدیریت دانایی در سازمانهای تحقیق و توسعه، لازم است خصوصیات ویژه فعالیتهای تحقیق و توسعه، مطالعه و در نظر گرفته شوند.
در این مقاله سعی شده با بیان اهمیت مدیریت دانایی به عنوان ابزار خلاقیت، رویکرد منسجم جدیدی به منظور استفاده از آن در سازمانهای تحقیق و توسعه ارائه شود. با این هدف مدل جامع مدیریت دانایی برای سازمانهای تحقیق و توسعه و چگونگی به کارگیری آن در جهت ایجاد خلاقیت و نوآوری ارائه و بحث شده است. مدل مزبور عناصر اصلی مدیریت دانایی را در سازمانهای تحقیق و توسعه با تاکید بر مشخصات کلیدی آن سازمان و در حالی که با سایر عوامل موثر در مدیریت دانایی مرتبط است، به نمایش می گذارد. به منظور ایجاد و برقراری رابطهای قوی و مستحکم بین فعالیتهای مدیریت دانایی و رقابتپذیری در سازمان، لازم است به یک سری از عوامل حیاتی با دقت و تاکید بیشتری نگریسته شود، که با توجه به تحقیقات به عمل آمده عواملی مانند ایجاد ماتریسهای ارزیابی مدیریت دانایی، طراحی الگوهای دانش به منظور امکان مدیریت سازگار با دانش کلیدی سازمان، فعالیتهای متنوع اطلاعاتی گروهی برای ایجاد ایده های معنیدار و در نهایت تدوین قوانینی مبتنی بر فناوری اطلاعات در جهت ارضای اشتیاق محققان برای توسعه دید شخصی از جمله این عوامل به حساب می آیند و در مقاله به آن پرداخته شده است.
به طور کلی مقاله حاضر با بیان مختصری از تاریخچه تحقیق و توسعه و ویژگیهای نسلهایی که بر آن گذشته با تاکید بر خصوصیات نسل پنجم آن آغاز شده است. آنگاه، عناصر اصلی پیاده سازی مؤثر مدیریت دانایی را با مطالعه ادبیات موضوع استخراج کرده و سپس به منظور توانمند سازی خلاقیت در واحدهای تحقیق و توسعه، مدل جامع مدیریت دانایی ارائه میشود. مدل پیشنهادی مذکور مبتنی بر تحقیقات تئوریک و همچنین با استناد به تجربیات شرکتهای موفق جهانی به دست آمده است. سازمانها قادر خواهند بود این مدل را با تجزیه تحلیل بیشتر و با در نظر گرفتن شرایط خاص خود تعمیم و بومی ساخته و در ایجاد خلاقیت و نوآوری در واحد تحقیق و توسعه به کار گیرند.
تحقیق و توسعه و ویژگیهای آن
تحقیق و توسعه، مفهومی است که تنها از آغاز سده بیستم به طور جدی مورد توجه و بحث قرار گرفته و پیش از آن، تنها معدودی از موسسات خصوصی، خدماتی را برای صنایع انجام می دادند. قبل از جنگ جهانی دوم فعالیتهای تحقیق و توسعه عمدتاً در صنایع نظامی آمریکا، اروپا و ژاپن، متمرکز بودند. در آن سالها مسائل در دو سطح سازمانی و ملی از طریق ارائه راه حل مناسب و سرمایهگذاری بر روی آن حل می شد. در ابتدا مدیریت فعالیتهای تحقیق و توسعه کار پیچیده ای نبود. پس از جنگ جهانی دوم ایالات متحده از طریق سرمایهگذاری روی نتایج به دست آمده از فعالیتهای تحقیق و توسعه زمان جنگ، به سرعت پیشرفت کرد؛ به گونهای که به حجم فعالیت های تحقیق و توسعه افزوده شد و در نتیجه بهبود فزایند محصولات را به همراه داشت.
از تحقیق و توسعه تعاریف گوناگونی شده است که لازم است به نمونه هایی از آنها اشاره شود. سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD)، تحقیق و توسعه را انجام کارهای خلاق و ابتکاری میداند که بر اساس یک روش اصولی و نظام مند صورت پذیرفته است و از نتایج آن به منظور افزایش گنجینه دانش انسانی، فرهنگی، اجتماعی و ابداع کاربردهای جدید استفاده شود. در بیانی مشابه، یونسکو از تحقیق و توسعه به عنوان فرایندی پویا و به هم پیوسته از تحقیقات پایه، کاربردی و توسعه یاد می کند که نتایج علمی هر مرحله به صورت ذخیره ای از دانش در طول زمان گردآوری می شوند و این ذخایر به عنوان ورودی مهم و با ارزشی است که منشاء ایدهها و اختراعات جدید در مرحله عمل میشود.
در سال 1983، با شکسته شدن مرزهای سازمانهای سنتی و تبدیل آنها به سازمانهای شبکه ای و مجازی، گروهی از مدیران و اندیشمندان آمریکایی و اروپایی، به منظور کسب و افزایش قابلیت استراتژی تحقیقات داخلی با مراکز علمی خارجی در جستجوی بازاری در آزمایشگاههای دانشگاهی و دولتی بر آمدند. نتایج تحقیقات و بررسی روندها نشان می دهد ما به زودی شاهد ایجاد محیط "مجازی جهانی تحقیق و توسعه" خواهیم بود. در دهه گذشته واحدهای تحقیق و توسعه در شرکتهای بزرگ دنیا بر درک عمق و ابعاد چنین دیدگاهی از خلاقیت سعی و تلاش بسیاری را اعمال کرده اند. نتایج تحقیقات نشان می دهد برای دستیابی به هدف تحقیق و توسعه مجازی سازمانها نیازمند رعایت مواردی چون:
توجیه مجدد فرایندهای کسب و کار
داشتن دیدگاهی جدید نسبت به نیروهای خلاق
همراستا سازی روشهای سابق تحقیقات با تفکرات جدید
تاکید بیشتر بر تکنولوژی های کامپیوتر و مخابرات و فناوری اطلاعات
اهمیت بخشیدن به ارزش یادگیری و تاکید آن بر تحلیل و به کارگیری عقاید در سراسر سازمان خواهند بود.
تکامل مدیریت تحقیق و توسعه
تحقیق و توسعه در تاریخ رشد و تکامل خود نسلهای مختلفی را پشت سر نهاده است؛ به گونهای که ما امروز شاهد پنجمین نسل تحقیق و توسعه در واحدهای صنعتی و خدماتی هستیم. در این قسمت به صورتی اجمالی به بیان خصوصیات هر یک از این پنج نسل اشاره می شود.
نسل اول تحقیق و توسعه
در این نسل، انجام عملیات تحقیق و توسعه در استراتژی اصلی، به عنوان فعالیتی غیر قابل پیش بینی محسوب می شد و عملکرد این واحد، هزینه سربار به حساب می آمد. ساختار مدیریتی آن به صورت سازمان سنتی و سلسله مراتبی عملیات بود. در این مرحله لابراتوارها و آزمایشگاهها ابتدایی بودند و تحقیقات عمدتاً به صورت فردی صورت میگرفت. ارتباطات محدود بود و محققان مستقل از هم فعالیت می کردند. هنوز پیشرفت زیادی در تکنولوژی اطلاعات دیده نمی شد و امکان دسترسی به کامپیوتر زیاد فراهم نبود. در این دوران، "تکنولوژی" به عنوان نوعی دارایی که باید مدیریت شود، از اهمیت برخوردار بود.
نسل دوم تحقیق و توسعه
در دهه 1960 تا 1970 بخشهای تحقیق و توسعه شروع به برقراری ارتباط با سایر بخشهای کسب و کار کردند و این عامل، افزایش وابستگی، همکاری و ارتباطات بیشتر را در بخشها و واحدهای کسب و کار از طریق سطوح مختلف تکنولوژی تقویت کرد و در نتیجه باعث تمرکز بیشتر بر بازار شد. تسهیم هزینه پروژه ها در ساختارهای سازمانی ماتریسی، استراتژی های مدیریت آن زمان را شامل می شد. تصمیمات منابع بر مبنای پروژه- پروژه در پارامترهای سرمایه گذاری اتخاذ می شد. سیستمهای پشتیبانی تکنولوژی ابتدا به صورت پایگاه داده، به تجزیه و تحلیل و سنتز آماری وابسته بودند و "پروژه"، دارایی به حساب می آمد که لازم بود مدیریت شود. در این زمان واحدهای تحقیق و توسعه صنعتی که با لابراتوارها تماس تنگاتنگ داشتند به وجود آمدند. مشخصه تحقیق و توسعه از این دوره به بعد این است که اینگونه فعالیتها تنها در بستر فعالیتهای خلاق و پویای مجموعه تکنولوژی های مرتبط با محصول و در پیوند متقابل و تنگاتنگ با صنعت معنی و مفهوم پیدا می کردند.
نسل سوم تحقیق و توسعه
در سال 1980 رهبران تحقیق و توسعه سعی در ایجاد ارتباطات رسمی با واحدهای کسب وکار از طریق بهره گیری از ادغام کسب و کار و تکنولوژی کردند. مدیریت تحقیق و توسعه نظاممندتر شده و مدیران، مشترکاً تصمیمات تکنولوژی را کشف و تعیین کردند. این سبک مدیریتی ساخت یافته، با نام تحقیق و توسعه هدفمند، ارائه می شود. ریسک حداقل شده و همگی در نتایج حاصل از تصمیمات خوب تحقیقاتی، سهیم می شدند. تکنولوژی پشتیبان مدیریت، بیشتر مبتنی بر اطلاعات بود. وظایف، نقش و محتوای واحدهای تحقیق و توسعه این دوره، تحول نوینی پیدا کرده بود. تحقیق و توسعه در سراسر دنیای پیشرفته صنعتی، به یک فعالیت عمده صنعتی و دولتی تبدیل شده و به صورت سازمانهایی در آمده بود که علاوه بر احاطه و پاسخگویی به مسائل صنعتی و تکنولوژی با مسائل سیاسی، امنیتی و فرهنگی در ارتباط بوده و یکی از ابزارهای قدرت به معنی در دست داشتن
توسعه صنعتی و در پی آن توسعه اقتصادی جامعه تلقی میشد.
نسل چهارم تحقیق و توسعه
ویلیام میلر معاون مدیر تحقیق و توسعه کسب و کار در آمریکای شمالی، بنیان فاز چهارم تکامل را معرفی کرده و معتقد است "زمانی آن فاز ظاهر میشود که مشتریان شما از تحقیقاتشان به عنوان تحقیقات شما یاد کنند". نسل چهارم تحقیق و توسعه، فرایندی از یادگیری متقارن و همزمان با مشتریان را به عنوان تنها راه مواجهه با سرعت شتابنده و حیطه جهانی تغییر، می داند. امروزه سازمانها در حالی که با تکنولوژی اطلاعات به عنوان سلاح رقابتی آزمایش می شوند، مجبور به نشان دادن تناقص بهره وری می باشند، که از طریق آن سرمایه گذاری های مالی در زمینه تکنولوژی منجر به پیشرفت متناسب در بهرهوری خدمات نمیشود. ریسک باید با عامل فرصت کسب و کار که در طول زمان کاهش مییابد تعدیل شود. در ایجاد قابلیت های گروههای انفرادی برای برآورده کردن نیازهای بازار، در ابتدا لازم است ایدههای جدید طی یک سری فرایندهای بازخورد با حلقه بسته به صورت نمایشی، اعتبار سنجی شوند، سپس افراد قابلیت جدید را که به محصولات و خدمات جدید و در نهایت کسب و کار جدید منجر میشود، ارزشگذاری کنند. در این نسل، مشتری دارایی است که باید مدیریت شود. در هر دو نسل سوم و چهارم، مشتری نقطه تمرکز است. نسل چهارم را می توان نسل نوآوری و ارتباطات عمودی مشتریان و عرضه کننده در نظر گرفت که در تکمیل مشخصات آن میتوان به موارد در پی آمده اشاره کرد: تماس قوی با تامینکنندگان مواد اولیه و مشتریان، طراحی و قابلیت ساخت به عنوان اساس کار و تماس و همکاری افقی از طریق پیمانها نظیر شکل گروهی.
نسل پنجم تحقیق و توسعه
سیستم های تکنولوژیکی و سازمانی با چنان سرعت شتابنده ای در حال تغییر هستند که عزیمت ریشه ای از استراتژیهای موجود را طلب میکنند. در حالی که اقدامات مدیریتی در طی دهه های مختلف مسلط بودند، مفاهیم بنیادی به صورت چشمگیری دگرگون شده اند به طوری که سازمانها به طور مستمر با تعاریف جدیدی مواجهند. با توجه به بسیاری از این مفاهیم، میلر این چنین بیان میدارد که : "ممکن است واقعاً فاز پنجم در حال ظهور باشند که در آن دانش دارایی است که باید مدیریت شود". او کانالهای توزیع د انش را به عصر دانش (نه اطلاعات) که بعد از عصر صنعتی ظهور یافته است و نیاز به ارتقای بهرهوری کارکنان دانش در آن افزایش یافته، ارجاع می دهد. پیترسنگه در کتاب خود تحت عنوان "پنجمین فرمان"، چارلز سواگ در کتاب "نسل پنجم مدیریت" و جیمز برایان کویین در"سازمانهای هوشمند" مباحثی چند را به بیان تفصیلی و مشروح اصول و مفاهیم یادگیری مرتبط با این موضوع اختصاص داده اند. در نسل پنجم تحقیق و توسعه، اقدامات مدیریتی که سازمانها را به صورت موثری به هزاره بعدی فرا خوانده بر مبنای دانش پایهریزی شده است. در این دوره لازم است، سیستم های مدیریتی بر مبنای "تشریک مساعی" نه رقابتی و نه حتی تعاونی بنا شوند. در این نوع از سیستمهای مدیریتی که بر پایه خلاقیت طراحی شده اند، با عرضهکنندگان، شرکا، توزیعکنندگان و دیگر سهامداران شامل مشتریان، همگی به عنوان شرکتکنندگان جدایی ناپذیر در تعریف مرزهای جدید کسب و کار برخورد میشود. لازم است چنین سیستم های استراتژیک کسب و کاری، در میدانی از تغییرات متنوع و گوناگون که کسب و کار بدان ها وابسته است و با سرعتی شتابنده در حال تغییر هستند، فعالیت نمایند. عملکرد کسب و کار فقط از طریق سرمایههای مالی، ارزیابی نمی شود بلکه بر اساس داراییهای معنوی و توانایی ایجاد و به کارگیری ایدههای جدید در بازار سنجیده میشوند. استفاده از شبکههای یادگیری اعم از الکترونیکی و انسانی، برای عملیات روزانه و فرمولبندی استراتژیها، ضروری خواهد بود. تمام شرکتکنندگان در سیستم خلاقیت، خود کنترل بوده و خود مسئول ایجاد دانش جدید به عنوان راهی جهت ایجاد ارزش افزوده برای شرکت و مشتریان به شمار میروند. در این صورت مدیران، جریان دانش را با همان دقتی که در گذشته جریان مالی سرمایه، مواد و قطعات در محصولات و خدمات را تحت نظر میگرفتند، کنترل می کنند. تکنولوژی اطلاعات با سیستم های مخابرات کامپیوتری پیشرفته، قابلیتهای پردازش دانش را از طریق یادگیری آگاهی و انتقال آن به همه شرکتکنندگان در سازمان تحقیق و توسعه تضمین می کند. در این دوره دانش، دارایی است که باید مدیریت شود و تمرکز جدید بر موفقیت مشتری، دیدگاهی پیشرو از چگونگی ایجاد آینده با هم را فراهم می نماید. در نسل پنجم به منظور تولید محصولات جدید انعطافپذیر با کیفیت بالا، سرعت عمل و ارتباطات استراتژیک بین شرکتها الزامی است و این کار با استفاده از سیستم های کامپیوتری طراحی و ایجاد می شود. ویژگیهای این نسل عبارتند از: استفاده از سیستم های تخصصی و خبره مدل های شبیه سازی، تماس قوی و مؤثر با مشتریان از طریق تمرکز بر نیازها و خواسته های مشتریان، یکپارچگی و ائتلاف استراتژیک با عرضه کنندگان مواد اولیه، اتصال افقی از طریق همکاری مشترک و گروهی در بازاریابی مشترک، تاکید بر انعطاف پذیری در همکاری مشترک و سرعت عمل در بهبود و توسعه کیفیت، و بالاخره استفاده از سیستمهای تولید و طراحی کامپیوتری.
نسل پنجم |
نسل چهارم |
نسل سوم |
نسل دوم |
نسل اول |
|
دانش |
مشتری |
کسب وکار |
پروژه |
تکنولوژی |
دارایی |
سیستمهای نوآوری مشترک |
یکپارچگی با تحقیق و توسعه مشتری گرا |
یکپارچگی کسب و کار با تکنولوژی |
پیوند با تجارت |
تحقیق و توسعه در انزوا |
استراتژی کلیدی |
گوناگونی و پویایی |
مبادلات سریع و ناپیوسته جهانی |
مدیریت نظاممند تحقیق و توسعه |
وابستگی متقابل |
عواقب غیر قابل پیش بینی |
عوامل تغییر |
تراکنش/ قابلیت معنوی |
تناقض در بهره وری |
تعادل بین ریسک و پاداش |
تسهیم هزینه |
تحقیق و توسعه به عنوان سربار |
عملکرد |
شبکه های همزیستی |
چندبعدی و کمیته ای |
هماهنگی و پخشی |
ماتریسی |
سلسله مراتبی و محرک وظیفه ای |
ساختار |
کارکنان دانش خود کنترل |
تمرکز بر قابلیت ها و ارزشها |
همکاری ساخت یافته |
همکاری غیر ساخت یافته |
ما، آنها (رقابتی) |
افراد |
یادگیری برون مرزی و جریان دانش |
حلقه های بازخورد و اطلاعات مستمر |
سبد مشترک و هدفمند |
بر مبنای پروژه |
ارتباطات حداقل |
فرایند |
پردازشگرهای هوشمند دانش |
IT به عنوان سلاح رقابتی |
بر مبنای اطلاعات |
بر مبنای داده |
نارس و اولیه |
تکنولوژی |
منبع: Amidon Debra, 2005
جدول شماره 1- مشخصات کلی نسلهای تحقیق و توسعه
مشخصات کلی و ویژگیهای هر یک از این پنچ نسل را میتوان در جدول شماره 1 ملاحظه کرد. مدیریت نوآوری و خلاقیت موسسه نوآوری لندن، از نوآوری به عنوان روشی جهت بهره برداری از ایده های نو یاد کرده و آن را از الزامات حیاتی رقابت، تولید و منافع اجتماعی در سازمانها و مراکز تجاری معرفی میکند. رالف ادریل در کنفرانس نوآوری سال 2003 لندن، نوآوری را این گونه تعریف میکند "زمانی که بر روی یک پروژه نوآوری واقعی کار می شود، اهمیت دگرگونی برای دستیابی به موفقیت یا شکست آن پروژه بیشتر مشهود میگردد. نحوه فکر کردن، نحوه تقدم و تاخر و روش کارکردن برای همیشه تغییر خواهد کرد. نوآوری واقعی فقط درباره تغییر یک محصول، خدمت یا حتی بازار نیست، بلکه فهم و ایجاد ذوق برای تغییر خود نیز می باشد". از این رو نوآوری را میتوان فرایندی پیوسته، پیچیده و غیر قابل پیشبینی خلق یک محصول یا روش تولید کاملاً جدید دانست. توجه روزافزون نسبت به خلاقیت و نوآوری و ارتباط تنگاتنگ آنها با رشد اقتصادی، منجر به ایجاد مجموعهای از مدلهای مختلف فرایند نوآوری از جمله مدل تکنولوژی فشــار و مـــدل کشش نیــاز در سالهای 1960 و 1970 و مدل کوپلینگ در اواخر سال 1970 همچنین مدل منسجم راسول در سال 1980 شد. ماهیت پیچیده فرایند خلاقیت و نوآوری توسط نویسندگان مختلفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. فرهنگ و بستر، نوآوری را با توانایی انجام امری ابتکاری تعریف کرده است که منجر به خلق محصول یا خدمتی جدید شود. به گونهای که این توانایی ممکن است از هوش و استعداد افراد سرچشمه گرفته یا به وسیله آموزش ایجاد شود. خلاقیت بیشتر یک فعالیت فکری و ذهنی است و نوآوری بیشتر جنبه عملی دارد و در حقیقت محصول نهایی عمل خلاقیت است. رابینز استاد بزرگ مدیریت، خلاقیت و نوآوری را این گونه تعریف می کند که "خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایدهها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایدهها است و نوآوری عبارت است از عملی و کاربردی ساختن افکار واندیشه های نو ناشی از خلاقیت. به عبارت دیگر، در خلاقیت، اطلاعات به دست میآید و در نوآوری، آن اطلاعات به صورتهای گوناگون عرضه میشود. تورناتسکی، فرایند نوآوری را "فرایندی از تصمیمات و رفتارهای منفک معرفی میکند که در طول زمان به آرامی آشکار می شوند." هالت در سال 1998، اصطلاح نوآوری را در یک مفهوم وسیع به عنوان فرایندی برای استفاده از دانش یا اطلاعات مربوط به منظور ایجاد یا معرفی چیزهای تازه و مفید به کار برد. می دیک در سال 1999 بیان داشت: "نوآوری فرایندی پنج مرحله ای است که از شناسایی مساله یا مشکل آغاز شده و با صرف خلاقیت و ابتکار، تکمیل خلاقیت در جهت اجراییکردن آن، اجرای نوآوری و نهایتاً با بسط و انتشار و گسترش نوآوری در بین همه همکاران به پایان میرسد. با توجه به تعاریف یاد شده میتوان گفت خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر جدید است، در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر آن به حساب می آید. نوآوری به معنی به کارگیری تفکرات جدید ناشی از خلاقیت است که در یک سازمان می تواند به صورت یک کالای جدید، خدمت و یا راهحل جدید انجام کارها باشد. خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشههای نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار تازه و نو است. با استناد به تحقیقات به عمل آمده، سازمان نوآور به سازمانی گفته می شود که در طول 5 سال گذشته موفق به معرفی یک فرایند یا محصول جدید و منحصر به فرد در بازار مختص به آن، که به نوبه خود می تواند منطقه ای یا محلی، ملی یا جهانی باشد شده است. شایان ذکر است که دو معیار جدید و منحصر به فرد بودن، در اکثر تحقیقات معتبر به عنوان شاخصهای اصلی نوآوریدر نظر گرفته شدهاند. نتایج تحقیقات نشان دهنده ارتباط بین نوآوری و علم و تکنولوژی است. (صرف نظر از بخشهای مختلف صنعت). نکته دیگری که لازم است به آن اشاره داشت، محدود نبودن نوآوری به تکنولوژی پیشرفته است. تحقیقات به عمل آمده نشان میدهد شرکتهای دارای تکنولوژی سطح پایین، یا صنایعی که سیاستگذاران آن صنایع، به آنها اهمیت خاصی میدهند، نیز نوآور بودند.
مدیریت دانایی در سازماندر دسته بندی که از سوی صاحب نظران کسب وکار ارائه شده است، دهه 1980 را دهه جنبش کیفیت (تاکید بر اینکه برای دستیابی به کیفیت بهتر، همه کارکنان باید از قدرت فکری خود بهتر استفاده کنند)، دهه 1990 را، دهه مهندسی مجدد (استفاده از فناوری برای بهبود فرایندهای کسب وکار و کاهش هزینهها)، و دهه 2000 را دهه مدیریت دانایی لقب دادهاند. مدیریت دانایی در ادبیات مدیریت مفهوم نسبتاً جدیدی است و شامل مجموعه ای از اقدامات میشود که با هم انجام گرفته و دانش را به عنوان یک سرمایه و دارایی که لا زم است مانند سایر سرمایهها مدیریت شود در نظر می گیرد. پژوهشگران در تعریفی که از نوآوری دارند آن را به کارگیری خلاقانه دانش معرفیمیکنند. بنابراین با چنین رویکردی جستجوی ارتباط بین مدیریت دانایی و نوآوری به اندازه ارتباط بین مدیریت مالی (در شکل مخارج تحقیق و توسعه) و نوآوری امکان پذیر خواهد بود. 80 درصد از بزرگترین شرکتهای دنیا مدیریت دانایی را به کار میگیرند. شرکتهایی مثل فورد، ایستمن، کداک، چورن و ... از مدیریت دانایی سود میبرند. مخازن دانش سازمانی مثل بوز، تبادل دانش اندرسن، و معماری مدیریت دانایی مونسانتو اشتراک اطلاعات را میان کارکنان امکانپذیر ساخته و دسترسی به اطلاعات وسیع شرکت را تسهیل می کند. به گونه ای که در سال 2004 بازار فروش افزارهای مدیریت دانایی بالغ بر 8،9 بیلیون دلار آمریکا شد. بسیاری از سازمانها، مدیریت دانایی را برای تصرف سرمایههای فکری کارکنانشان به کار می گیرند. نکته اساسی بحث مدیریت دانایی این است که در همه سطوح یک سازمان، مقادیر متعددی از دانش درباره مشتریان، فرایندها، محصولات و خدمات وجود دارد، که اگر این دانش یکجا تصرف و انتقال داده شود در موفقتر، موثرتر و نوآورتر بودن سازمانها نقش بسزایی را ایفا خواهد کرد.
نوناکا در مدل یکپارچه خود برای ایجاد دانش پویا، از دانش به عنوان عامل محرک درونی یاد میکند. دانش در زمانها و مکانهای مختلف مفاهیم متعدد و ویژه ای را در بر میگیرد. دانشی که مفهومی در بر نداشته باشد، در واقع اطلاعات خواهد بود و اطلاعات زمانی به دانش تبدیل میشود که توسط اشخاص تفسیر شده، با عقاید و تعهدات آنها آمخیته شده و به آنها مفهوم داده شود. به تبع تبدیل دانش به منبع استراتژیک برای رقابت و بقای سازمانها و جوامع، نیاز به توسعه و اشراف بر روشهای خلق، اشتراک و به کارگیری آن حیاتی می شود. تقاضا برای دانش، به نوبه خود به تقاضا برای افزایش ذخیره دانش و توزیع آن منجر میشود. مدیریت دانایی، مجموعه ای از فرایندها برای فهم و به کارگیری منبع استراتژیک دانش در سازمان است. مدیریت دانایی، رویکردی ساخت یافته است که رویههایی را برای شناسایی، ارزیابی و سازماندهی، ذخیره و به کارگیری دانش به منظور تامین نیازها و اهداف سازمان برقرار میسازد. نتیجه تحقیقات دانشگاه سایمون فراسر در زمینه ارزیابی مدیریت دانایی به عنوان شاخصی جدید در نوآوری سازمانها نشاندهنده رابطه تنگاتنگ بین مدیریت دانایی و نوآوری است. این پژوهش برای ارزیابی مدیریت دانایی به بررسی رابطه بین معیارهای کلیدی و مؤثر بر مدیریت دانایی (همچون روشهای تولید دانش، سبک رهبری و تعیین مسئولیت مدیریت، سنجش عملکرد نوآوری، استراتژی هوش رقابتی، قراردادها و اتحادهای استرایک، تکنیکهای پیشبینی رسمی و استراتژیک، توسعه منابع انسانی و تعیین برنامههای آموزشی و تخصیص منابع به واحد تحقیق و توسعه) با دو شاخص سنجش نوآوری در شرکتها، یعنی جدید و منحصر به فرد بودن محصول یا خدمت در صنایع مختلف پرداخته است. نتایج این بررسی همچنین حاکی است که نوآوری با معیارهای مؤثری بر مدیریت دانایی از جمله اقدامات مناسب و قدیمی مدیریت، تلاشهای انجام گرفته در بخش تحقیق و توسعه، مسئولیت انفرادی مدیریت برای نوآوری، سنجش عملکرد و توجه به نیازهای کارمندان ارتباط مستقیم دارد. همچنین این پژوهش نشان داد 71 درصد از شرکتهای با تکنولوژی پیشرفته، نوآور بودند، در حالی که فقط 50 درصد از شرکتهایی که در صنایع با سطح تکنولوژی پایین فعالیت دارند، نوآورند.
مدل جامع مدیریت دنایی و اجزای اصلی آن
در زمینه مدیریت دانایی، چارچوبهای مختلف معرفی شده است که از لحاظ تمرکز، حیطه، اجزا و رویکرد با هم متفاوت میباشند. اکثر مدلهای دانش موجود، بر فعالیتهای مدیریت دانایی از دیدگاه چرخه حیات دانش متمرکز هستند. این مدلها هنوز هم دیدگاه منسجمی از پیادهسازی واقعی مدیریت دانایی ارائه نمینماید. مدل ارائه شده در این مقاله با توجه به اجزای کلیدی مدیریت دانایی که توسط پژوهشگران شناسایی شده است به ارائه چارچوبی منسجم در جهت پیادهسازی مدیریت دانایی میپردازد (نمودار 1). همانگونه که در این نمودار مشاهده می شود، آنچه در نهایت به دست میآید، استراتژی و عملکرد مدیریت دانایی خواهد بود که به هر دو جنبه مالی و غیر مالی مدیریت دانایی توجه یکسانی دارد. استراتژی مدیریت دانایی اساساً بر بروی منابع و فرایندهای دانش متمرکز است، به گونهای که این اجزا بر تصمیمات استراتژیک و عملکردی مدیریت دانایی تاثیر گذاشته و نتایج آن مجددا بر منابع دانش و فرایندهای آن اثر متقابل می گذارد. منابع دانش شامل منابع داخلی وخارجی، دادهها و اسناد در فرمها و شکلهای مختلف، مشتریان، شرکتها و شرکای وابسته است. کارکنان با انجام وظایفی که بر عهده دارند، واسطه میان منابع دانش ذکر شده و فرایندهای مدیریت دانایی از قبیل کسب، ذخیره، تسهیم و استفاده از دانش می باشند. تاکنون تعاریف مختلفی از مدیریت دانایی ذکر شده است که با اندکی توجه بر روی آنها در مییابیم همه آنها بر یک مکانیسم اساسی توافق دارند. محرکهای مدیریت دانایی، به زیر ساخت سازمانی به منظور ارتقای کارآیی فعالیتهای مدیریت دانایی اشاره دارند. مطالعات موجود نشان میدهد که فرهنگ سازمانی یکی از قویترین عوامل در توانمندسازی مدیریت دانایی به حساب میآید.